توضیحات کامل :

هدف از این تحقیق بررسی اخلاق حرفه ای و تعاریف مرتبط با آن با فرمت docx در قالب 39 صفحه ورد بصورت کامل و جامع و با قابلیت ویرایش می باشد

 

 

 

فهرست مطالب

اخلاق حرفه‌ای

2- 2- 1) مقدمه  

2- 2- 2 ) تعاریف اخلاق حرفه‌ای  

2- 2- 3) تاریخچه اخلاق حرفه‌ای   

2- 2- 4) اخلاق حرفه‌ای در دانشگاه  

2- 2- 5) اعضای هیأت علمی و اخلاق حرفه‌ای  

2- 2- 6) ابعاد اخلاق حرفه‌ای در دانشگاه   

2- 2- 6- 1) مسئولیت علمی  

2- 2- 6- 2) باور به خودکارایی   

2- 2- 6- 3) حس تعلق به اجتماع علمی   

2- 2- 7) عوامل مؤثر  بر اخلاق حرفه‌ای اساتید دانشگاه  

2- 2- 7- 1) فرهنگ رشته‌ها   

2- 2- 7- 2) فرهنگ نهادی  

2- 2- 7- 3) فرهنگ نظام ملی  

2- 2- 8) استراتژی درونی کردن اخلاق حرفه‌ای دانشگاهی  

منابع

 

 

 

اخلاق حرفه‌ای در دانشگاه، دربرگيرنده مجموعه اي از احکام ارزشي، تکاليف رفتار، سلوک و دستورهايي براي اجراي آنها در محیط دانشگاه است (فراستخواه، 1385). رابرت ک. مرتون جامعه شناس معاصر آمریکایی با طرح مفهوم (عرف علمی) و (الزامات نهادی) برای اولین بار در سال 1942 درصدد برآمد تا تصویر مشخصی از رفتار اخلاقی دانشگاهیان در دانشگاه نشان دهد. به زعم وی نهاد علم واجد مجموعه مشخصی ازهنجارها و ارزش هاست که بنا به هدف اصلی علم یعنی توسعه دانش، تائید گردیده، مشروعیت یافته و از طریق نظام پاداش و مجازات، تقویت یا تضعیف می‌شود. چنین هنجارها و ارزش هایی از طریق اجتماعی شدن (جامعه پذیری) توسط گروه های آموزشی منتقل و مجموعاً ابعاد اخلاق حرفه‌ای را شکل می‌دهند (محسنی، 1372). به نظر مرتون اخلاقیات علم کل یا ترکیب موزونی از ارزش ها و هنجارهای احساسی و عاطفی است که تعهد والتزامی برای دانشمند ایجاد می‌کند.

 

 

 

 هنجارها به شکل اوامر، منع ها، دستورها، ترجیحات و اجازه ها تجلی می یابند و بر مبنای ارزش های نهادی مشروعیت پیدا می کنند .(Merton, 1973) هنجارها به منزله قانون نیستند و لذا ضمانت اجرایی ندارند. شیلینک هر جامعه یا انجمن علمی را عامل وضع و ضامن اجرای هنجارها و اخلاقیات می‌داند به نظر او هر اجتماع علمی آرمان ها و شیوه خاص زندگی و معیار و خلقیات، قراردادها، نشانه‌ها و نهادها و اخلاق حرفه ای خود را دارد. نهادها و سازمان ها نیز انتشارات مخصوص به خود مانند: ایمان و اعتقاد، سنت و بدعت خود و شیوه‌های موثری برای مقابله با بدعت را دارد (باربور، 1362).