توضیحات کامل :

این نوشتار مبانی نظری و پیشینه تحقیق خودکنترلی می باشد. در بخش اول چارچوب و مبانی نظری خودکنترلی تشریح می شود و در بخش دوم پیشینه نظری تحقیق خودکنترلی در پژوهش های داخلی و خارجی مورد بررسی قرار می گیرد.

 

 


  مفهوم خودکنترلی که در سال1974توسط اشنایدر  گسترش یافت، به این معنی است که یک شخص در موقعیت خود چه قدر انعطاف پذیر یا چه قدر پایدار است(کاشال وکوانت ، ۲۰۰۶). اشنایدر بیان کرد، مردم در یك بحث كلی به دو دسته تقسیم می شوند: افراد با خودكنترلی بالا  و افراد با خودكنترلی یایین  كه هر كدام ویژگی هایی دارند(کجدال ، 2003). برخی از افراد نسبت به موقعیت های اجتماعی حساس هستند و ظاهر خود را متناسب با موقعیت رایج تنظیم می کنند، این افراد را با خودکنترلی بالا می نامیم. در مقابل افرادی هستند با خودکنترلی پایین كه تمایل دارند فکر و احساس خود را بیان نمایند، تا اینکه آن را متناسب با موقعیت سازماندهی کنند(اشنایدر، 1974). 

 

 

 

یكی از مهمترین مهارت ها كه مشخصه سلامت و بهزیستی روانی افراد است، برخورداری آنها از صفت خودكنترلی(خودنظارتی) است. افرادی كه می توانند هدف های واقع گرایانه را اولویت بندی كنند و در زمان تصمیم گیری میان عواطف و عقل تعادل برقرار كنند، خود كنترل هستند(آقایار وشریفی درآمدی، 1385). بطوری که جانگ (1933) و رنز (1964) تاکید داشتند که آگاهی از کاستیهای خود و نیز پذیرش اشتباهات خویش، یکی از مشخصه های بسیار مهم داشتن شخصیتی کامل و تکامل یافته است. اریکسون (1959) بیان داشت که یکی از عوامل یکپارچگی خود، رسیدن به آرامش در عین وجود پیروزیها و شکستها و ناامیدیهای گذشته است. چنین خودپذیری بالایی براساس خودسنجی واقع بینانه، آگاهی از اشتباهات و محدودیتهای خود، و عشق نسبت به خود و دیگران، بنا شده است.

 

 

هر شخص ممکن است گرفتار ناراحتی روانی شود خود به خود کافی نیست زیرا که بهداشت فقط منحصر به تشریح علل اختلالات رفتار نبوده  بلکه هدف اصلی آن پیشگیری ا ز وقوع ناراحتی ها  می باشد. پیشگیری عبارت است از به وجود آمدن عاملی که مکمل زندگی سالم و نرمال باشد و نیز درمان اختلالات جزیی رفتار به منظور جلوگیری از وقوع بیماریهای شدید روانی است. یکی از شرایط اصولی بهداشت روانی این است که شخص به خود احترام بگذارد و خود را دوست بدارد و همچنین از مهارتهای خودکنترلی بهرمند باشد(شاملو، 1376).

 

 

 


یكی از موضوعات مهم مورد توافق نظریه پردازان روانشناسی عملكرد مهم "خودکنترلی" در فرآیند بهزیستی روانشناختی است. اگر چه امروزه، این نظریه پردازان در مورد كانونی بودن"خودکنترلی" و اهمیت آن در فرایند رشد شخصیت و بهزیستی روانشناختی توافق دارند، دیدگاههای مختلف روان شناسی تعاریف مختلفی از"خودکنترلی" ارائه می دهند. در زمانهای مختلف توجه به خود دستخوش تغییراتی گشته است. اگر چه در بعضی از زمانها مطالعات روی "خود مورد غفلت قرار گرفته اند، در دهه های اخیر این مفهوم بار دیگر مورد توجه فراوان روان شناسان قرار گرفته است.

 

 

مفهوم خودکنترلی ، به شکل های بسیاری در سراسر تاریخ بشر ظاهر شده است. تراژدی های یونان باستان، آکنده از پنداره‎های درماندگی بشر در برابر خدایان و یا سرنوشت بود. نمایشنامه‎های شکسپیر، هم نمایشگر سرنوشت محزون از پیش تعیین شده، و هم نمایانگر اراده‎ی آزاد است. فیلسوفان، با مفهوم هسته‎ی کنترل تحت عنوان جبرگرائی در برابر اراده‎ی آزاد، دست به گریبان بوده‎اند. جامعه شناسان آن را به عنوان خودمختاری در برابر خود بیگانگی و یا ناتوانی نام برده‎اند و روانشناسان از آن به عنوان رفتارگرائی در برابر ذهن گرایی نام برده اند. نیچه  ، قدرت را مهمترین پدیده روان شناختی نامیده است و آدلر  در نظام روانشناسی فردی خود بیان کرده است که مبارزه کردن برای کنترل شخص بر سرنوشت خود، مهمترین انگیزش است و هر شخص بدون احساس چنین کنترلی دچار عقده‎ی حقارت، خواهد بود و ممکن است درصدد جبران بیش از حد تلاشهای خود برای رسیدن به حس کنترل یا غلبه باشد. 

 

 

همه‎ی اینها به عقیده‎ی ساموئل بال  (1994)، مبین ریشه‎های تاریخی و نظری هسته‎ی کنترل می‎باشد. با این وجود سازه‎ی خود کنترلی را نخستین بار فارز  (1957) و راتر  (1966) به شیوه‎‎ی علمی وارد واژگان روان شناختی کردند. این سازه، در مطالعات مربوط به انگیزش، به گونه فزاینده‎ای اهمّیت نظری و علمی بدست آورده است. سازه خود کنترلی ریشه در نظریه‎ی یادگیری اجتماعی دارد. در این نظریه، تقویت به عنوان تعیین کننده‎ی رفتار شناخته شده است و ادراک فرد در مورد منبع این تقویت عنصری اساسی در تعیین رفتار است. به عبارت دیگر، به عقیده‎ی راتر ادراک فرد از تقویت (پاداش یا تنبیه)، یک ویژگی دو ارزشی را به وجود می‎آورد. بدین معنی که در هر رفتاری این دو ارزش (دو قطب) نمی‎تواند با هم وجود داشته باشند. این متغییر دو قطبی خود کنترلی درونی در مقابل خود کنترلی بیرونی است(راتر، 1966 به نقل از محمد خیر، 1378). اشنایدر(1987) عنوان کرد"بالا یا پایین بودن خودكنترلی در افراد به تفاوت در نگرش، رفتار، ادراكات و باورها بستگی دارد(کومر و تامپسون ، 2003). 

 

 

 

 

 


فهرست مطالب

فصل دوم پایان نامه: چارچوب نظری و پیشینه پژوهش خودکنترلی

2-7- ماهیت خود کنترلی 
2-8- مفهوم خودکنترلی در نظریه یادگیری اجتماعی راتر 
2-9- انواع كنترل و نظارت 
1-2-9- كنترل پیش از عمل 
2-2-9- كنترل سكانی 
3-2-9- كنترل تفكیكی (بلی- خیر) 
4-2-9- كنترل بعد از عمل 
2-10- ارزیابی انواع كنترل 
2-11- مراحل فرآیند خودكنترلی 
1-2-11- تعیین معیار یا استاندارد 
2-2-11- سنجش عملكرد 
3-2-11- تشخیص انحرافات از طریق تطبیق عملكرد با استاندارد 
4-2-11- انجام اقدامات اصلاحی 
2-12- مرور تحقیقات پیشین
پیشینه تحقیق خودکنترلی
1-2-12- پیشینه پژوهشی مربوط به ارتباط خودکنترلی و بهزیستی روانشناختی 
2-2-12- پیشینه پژوهشی مربوط به ارتباط سبک فرزند پروی و بهزیستی روانشناختی 
2-13- جمع بندی 

          2-14- فرضیه های پژوهش 
          2-15- قلمرو جغرافیایی و سازمانی پژوهش 

منابع
منابع فارسی
منابع انگلیسی


منابع